واینک دست در شاخه های عشق روی پنجره یادت دارم

گل سرخی را می بینم که به تحمید تو بر می خیزد

من آن درخت تنهایم که دست سبزم را به سوی تو گشوده ام و تشنه ی باران تو ام

آن هنگام که ابر در دهکده ی چشمانم می بارد احساس می کنم به نهایت می پیوندم

من هر گلی را که می بینم از دست های تو آغاز شده است

و اینک تو را چون چشمه های صاف ، شفاف می بینم

دلم غرق تمنای عبور است

می خواهم در این لحظات پاک

مثل گل سرخ

آغازی دوباره از دست های تو داشته باشم

جویبار خشمیده دلم را به دریای نگاهت مهمان کن

من تو را می خواهم ای همه ی دریا ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد